سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]
مهدویت و شیطان پرستی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» انتظارات امام زمان(ع) از ما

معمولاً وقتی که ما به امام زمان(ع) متوسل می‌شویم، با پیش‌زمینه‌ای از درخواست‌ها، حوائج و به بیان بهتر مطالباتی که داریم، خدمت ایشان می‌رسیم. امّا شاید کمتر به این موضوع توجّه کرده‌ایم که ائمه از ما چه انتظاری دارند و به طور خاص در عصر حاضر که عصر امامت امام عصر(ع) است، آن حضرت از ما چه انتظاری دارند و از ما می‌خواهند چگونه باشیم و چگونه زندگی کنیم؟

 
 
 

مصاحبه با حجّت الاسلام و المسلمین ماندگاری

اشاره:
حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری از مبلّغان موفق کشور و مسئول مؤسسة تفحص سیرة شهدا در شهر مقدس قم هستند. تاکنون مباحث فرهنگی و تربیتی مختلفی از سوی ایشان در صدا و سیما و مراکز آموزشی به ویژه با رویکرد به جوانان ارائه گردیده است. تجارب ایشان در حوزة تعلیم و تربیت و مشاوره، موجب بود تا دربارة «انتظارات امام زمان(ع) از ما» و نحوة آماده‌سازی جامعه برای مهیّا شدن ظهور مقدس به گفت‌وگویی صمیمانه بنشینیم که حاصل آن را هم‌زمان با نهم ربیع الاوّل سالروز آغاز امامت آن حضرت(ع) تقدیم خوانندگان گرامی موعود می‌کنیم.

  • معمولاً وقتی که ما به امام زمان(ع) متوسل می‌شویم، با پیش‌زمینه‌ای از درخواست‌ها، حوائج و به بیان بهتر مطالباتی که داریم، خدمت ایشان می‌رسیم. امّا شاید کمتر به این موضوع توجّه کرده‌ایم که ائمه از ما چه انتظاری دارند و به طور خاص در عصر حاضر که عصر امامت امام عصر(ع) است، آن حضرت از ما چه انتظاری دارند و از ما می‌خواهند چگونه باشیم و چگونه زندگی کنیم؟ لطفاً دیدگاهتان را مطرح کنید؟

خداوند تعداد زیادی از وجودهای نازنین نظیر انبیای الهی و به ویژه وجود نازنین پیامبر خاتم(ص) و یازده وصیّ آن حضرت را به بشریّت هدیه کرد، امّا بشریت به علّت نداشتن لیاقت و توفیق نه تنها از آنها استفاده نکرد، بلکه آنها را مانع خود دید و از سر راه خود برداشت همین آیة قرآن می‌گوید که:: «بقیّـة الله خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین» [یعنی] ما اسباب هدایت شما را امامت قرار دادیم و شما هم باید خود مواظب آن باشید، لذا عامل آمدن یا نیامدن ایشان ما هستیم. حتّی گاهی اوقات همین علل و بروز حادثة عاشورا به صورت ضعیف‌ترش باعث تأخیر ظهور می‌شود.


طبق همان تعبیری که شما گفتید، ارتباط ما با امام یک ارتباط دو سویه است و باید خود را طوری تربیت کنیم که به درد امام زمان(ع) بخوریم و زمینه‌های تعجیل فرج آن وجود نورانی را آماده کنیم و این ممکن نیست، مگر اینکه ما فقط امام را برای خودمان نخواهیم بلکه باید خودمان را برای امام بخواهیم. این را یک بچّة کوچک که پدرش به مسافرت رفته است، هم می‌داند. بچه به پدرش می‌گوید: اگر برای من عروسک خریده‌ای بیا، اگر نخریده‌ای نیا؛ ولی دیگران می‌گویند: بیا که ما خاطرت را می‌خواهیم و می‌خواهیم به شما خدمت کنیم. بعضی‌ها به وجود امام زمان می‌گویند، اگر قرار است برای ما خانه، پول و شغل و خلاصه سوغات بیاوری بیا، وگرنه، نیا. نمی‌گویند آقا بیا تا ما زیباترین فرصت را برای بذل نعمت جانمان در مسیر امامت شما داشته باشیم.

من از آیه‌ای که دربارة غدیر است: «الیوم اکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی؛ امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما کامل نمودم»، برداشتم می‌‌کنم که نعمت‌ها دو گونه است: 1. فقط نعمت هستند، 2. هم خود نعمت هستند هم کلید استفاده از دیگر نعمت‌ها هستند؛ مثل نور. نور که خانه را روشن می‌کند، هم خودش نعمت است و هم باعث می‌شود در پرتو روشنایی‌اش نعمت‌های دیگر را ببینیم.

در واقعة غدیر هم که خداوند می‌فرماید: نعمتم را بر شما تمام نمودم، شاید معنای این آیه نیز بر طبق آنچه در تفاسیر آمده، این باشد که وجود نازنین «ولیّ خدا» وسیلة استفاده از نعمت‌های دیگر است. شاید مقصود امام رضا(ع) در حدیث شریف سلسلـ[ الذهب: «کلمـ[ لا إله إلّا الله حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی بشرطها و أنا من شروطها»؛ این باشد که شرط رسیدن به توحید، عبودیت و بندگی ولایت [ولیّ خدا] است. شاید معنای آیة «لتسئلنّ یومئذٍ عن النعیم» همین باشد که تنها سؤالی که دربارة هر نعمت در روز قیامت می‌شود، این است که آیا به کمک و هدایت نعمت‌ ولایت از نعمت‌های دیگری که خداوند به تو داده، در مسیر بندگی خدا استفاده کرده‌ای یا نه؟

پس تمام نیاز ما به وجود نازنین امام زمان(ع) این است که تا امام نداشته باشیم، از بندگی و از استفاده از نعمت در راه بندگی خبری نیست. چون زمانی که با امام سراغ یک نعمتی می‌رویم، به من می‌گوید مبدأ این نعمت خداست، مقصد این نعمت خداست و مسیر هم تکلیف است، سه برکتی که به برکت امامت و ولایت در هر نعمتی پیدا می‌شود.

ما باید بفهمیم بیش از آنکه نیازهای مادّی و دنیوی ما را به سوی امام می‌کشاند نیاز حقیقت و حقیقت بندگی و حقیقت زندگی و وجودمان ما را به سوی امام می‌کشاند. اگر این وجود با نور امامت و ولایت هدایت نشود، اصل وجودش در مسیر شر خواهد بود. مثالی می‌زنند که ثروت، قدرت، شهرت و... جمال نعمت‌اند، ولی آمار سوءاستفاده کنندگان از این نعمت‌ها خیلی بیشتر از آمار درست استفاده کنندگان از این نعمت‌هاست. یعنی با همین نعمت‌ها خود را به نقمت انداخته‌اند. برای اینکه بدون امام هستند.

مردم دوران قبل از بعثت هم منتظر ظهور پیامبر بودند. مردمی که 25 سال غیبت امیرمؤمنان(ع) را شاهد بودند هم منتظر ظهور امیرمؤمنان(ع) بودند، مردمی که در زمان حکومت ده سالة امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هم بودند، منتظر ظهور امام حسین(ع) بودند. حتّی کسانی که در زمان خفقان دوران پهلوی زندگی می‌کردند، منتظر ظهور انقلاب اسلامی بودند، امّا منتظران این چهار ظهور که اشاره شد دو دسته شدند، 1. منتظران همراه بعد از ظهور؛ 2. منتظران غیرهمراه و حتّی مخالف با هدف ظهور. وقتی طبق خطبة سوم «نهج البلاغه» می‌بینیم را که امام علی(ع) می‌فرمایند: «ترسیدم حسن و حسین(ع) زیر دست و پا له شوند.» در حقیقت نشان می‌دهد جامعة آن روز منتظران جدّی امام علی(ع) بودند، امّا بر اساس حقیقت امامت به دنبال امام نبودند، بلکه براساس منافع از دست رفتة خودشان به دنبال او بودند، و زمانی که دیدند امیرمؤمنان(ع) آن منافع را بر اساس تفسیر آنها دنبال نکردند، مقابل ایشان ایستادند، گروهی قاسطین، گروهی مارقین و گروهی ناکثین شدند «و قلیلٌ ممن وفا لرعایـ[ الحقّ فیهم» یک عدّة کمی باقی ماندند که منتظران واقعی بودند.

  • اگر بخواهیم علمی‌تر بیان کنیم، امام زمان(ع) چه حقوقی بر گردن ما دارند، که باید آنها را رعایت کنیم و  اگر بخواهیم به فلاح و رستگاری که در انتهای دعای ندبه می‌خوانیم برسیم شرطش چیست؟

 آمدن حضرت، سه مرحله دارد که به بیان شهید مطهری هر انقلابی این سه مرحله را دارد: 1. ظهور، 2. قیام و جهاد، 3. حکومت. حضرت از ما توقّع دارند که پذیرندة ظهور باشیم، رزمندة قیام باشیم و فرماندة حکومت. هر کدام از اینها را باید ریز کنیم و در هر سه مورد حضور داشته باشیم؛ چون این اندک سربازهایی که با بسترسازی انقلاب اسلامی و تلاش امام خمینی(ره) به وجود آمدند، باید زمینة پذیرش ظهور امام زمان(ع) را در دنیا فراهم کنند. قطعاً این افراد نه تنها خودشان باید پذیرنده باشند، بلکه باید دیگران را نیز پذیرنده کنند، چون هر انقلابی اگر پذیرش نداشته باشد، محقّق نمی‌شود. زمانی که امام زمان(ع) قیام می‌کنند، دشمنانی دارند که مخالف جدّی این حکومت هستند و لذا قطعاً ما آن زمان جنگ جدّی و جهانی را خواهیم داشت که روایات ما می‌گویند هشت ماه به طول می‌انجامد (مقداری کمتر یا بیشتر)؛ این وجود نازنین در آن جنگ، نیازمند رزمنده است.

حکومت حضرت نیز نیازمند فرمانده است، برای مثال می‌گویم در حکومت جمهوری اسلامی که یک کشور متوسط است، هر رئیس جمهور حدود 30 هزار مدیر نیاز دارد، اگر ما جهان را حدوداً شامل 200 کشور بدانیم، امام زمان(ع) چیزی حدود شش میلیون مدیر ارشد برای حکومت کردن بر جهان می‌خواهند و قرار نیست که این افراد از ملائکة آسمان باشند و حکومت حضرت را مدیریت کنند. اینها اصلی‌ترین، ملموس‌ترین، واضح‌ترین و منطقی‌ترین انتظارات حضرت است.

در ارتباط با پذیرش ظهور هم، ما در منابع آیات و روایات و مطالبی که بزرگان فرموده‌اند داریم که وقتی ظهور حضرت محقق می‌شود که یک پذیرش جهانی صورت پذیرد. این پذیرش دو عنصر مهم دارد:

مردم از وضع موجود، خسته (خسته به معنای اینکه دیگر برای ما قابل تحمّل نباشد) نسبت به وضع مطلوب تشنه شوند.
امام زمان(ع) از ما انتظار دارند، که نقص‌های بی‌امامی [بدون ظهور امام] را به مردم بگوییم.
شما باید نقص غیبت را بفهمید، اختلاف فتواها، علّت گرفتاری‌هایی که بر اساس اختلاف فتواها به وجود می‌آید، چیست؟ همة اینها مربوط به نقص نداشتن امام معصوم(ع) است. مردم باید این فشارها را بدانند. نقص‌های نبود امام زمان(ع) در کلّ فضای زندگی بشر غیرقابل احصا است.

  •  لطفاً دلایل نیاز بشر به ظهور امام زمان(ع) را برشمرید یا به عبارت بهتر نقایص دنیای بشری را بدون ظهور امام بیان کنید.

    بالاترین کلمه‌ای که می‌توانم بگویم این است که تا امام نداشته باشیم، پنج چیز محقّق نخواهد شد:
1. تا امام(ع) نیاید، چشم مردم به آخرت باز نخواهد شد، و لذا تا زمانی که مردم بی‌امام‌اند عقلشان در زندان دنیای ظاهر و مادیات محبوس است. لذا از آمدن امام به وسیله‌ای برای تحقّق و ظهور عقل بشریت و باز شدن چشم بشر به آخرت تعبیر می‌کنند. الآن شما می‌بینید که می‌گویند چه کسی زرنگ‌تر است؟ کسی که دنیایش را آباد کند؛ یا می‌گویند: چه کسی موفق‌تر است؟ کسی که در دنیایش موفق است. هیچ کس آخرت را در محاسباتش نمی‌آورد و این بالاترین نقص عصر غیبت است و نقطة مقابلش نور می‌شود و ویژگی نورانی عصر ظهور این است که هر کاری که مردم می‌خواهند بکنند، تصویر آخرتی‌اش را در نظر می‌گیرند. اگر تصویر آخرتی‌اش ارزش داشت، همة سختی‌هایش را می‌طلبند، اگر ارزش نداشت، همة شیرینی‌هایش را رها می‌کنند.

2. دومین نقص زمان غیبت این است که هیچ چیزی سر جای خودش قرار نگرفته است؛ جایگاه‌ها گم شده‌اند، انسان‌ در جایگاه خودش که باید خلیفـة الهی باشد، نیست، پدر در جایگاه خودش نیست، مادر در جایگاه خودش نیست و اینها نقص هستند. امّا زمانی که امام بیاید چون وجود ایشان معمار است، هر شیئی را با توجّه به عنصر عدالت، عصمت و مأموریتی که از سوی حق تعالی دارد، در جایگاه خودش قرار می‌دهد.

در معنای ولایت می‌گوییم ولایت یعنی معمار یعنی زعیم. یک ساختمان بدون معمار کوهی از مصالح است. مسلمان، بدون امام هم کوهی از مصالح را دور خودش جمع می‌کند، نماز و روزه را انبار می‌کند، ولی باید بداند که نماز و روزه‌اش در جایگاه خودش نیست. به عنوان مثال اگر نماز جمعة مسجد الحرام در جایگاه خودش باشد، نباید فلسطینی‌ها اذیت شوند، امروز اگر مسلمانان در جایگاه خودشان باشند، نباید شیعیان یمن، افغانستان، لبنان و عراق در این وضعیت باشند. این نقصِ عصر غیبت است. همه در حال تلاش هستند ولی عناصر در جایگاه خودشان نیستند.

3. نکتة سومی که برای بشریتِ بدون امام، خستگی می‌آورد، این است که بشر باید زندگی کند، ولی هدفش خیلی کوچک است، به قول آیة 38 سورة توبه «یا أیّها الّذین آمنوا ما لکم إذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثّاقلتم إلی الأرض أرضیتم بالحیاة الدّنیا من الآخرة فما متاع الحیاة الدّنیا فی الآخرة إلّا قلیلٌ؛ ای کسانی که ایمان آورده‏اید شما را چه شده است که چون به شما گفته می‏شود در راه خدا بسیج‏ شوید کندی به خرج می‏دهید آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کرده‏اید؛ متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست». زمانی که حضرت بیایند هدف‌ها عالی می‌شوند.

قبل از اجرای هر پروژة بزرگی معمولاً یک ماکت درست می‌کنند. ماکت پروژة جهانی امام زمان(ع) کجاست؟ من حس می‌کنم خداوند به ما توفیق داد تا یک ماکت از پروژة امام زمان(ع) را ببینیم و آن هشت سال دفاع مقدّس بود. خیلی از موارد شبیه دوران دفاع مقدّس است. در دوران دفاع مقدّس، این ویژگی را احساس کردم که بچّه‌ها برای هدف‌گذاری در کلان زندگی و تک تک اعمالشان هم، دنبال چیزی جز جاودانگی نبودند. علّت خستگی دوران غیبت این است که اهداف آنقدر کوچک هستند، که انسان‌ها زود به آن هدف‌ها می‌رسند و تمام می‌شوند و زندگی برایشان بی‌معنا می‌شود. مثلاً منِ طلبه اگر در مسیر طلبگی، خدای نکرده هدفم شهرت باشد، اگر به صدا و سیما رفتم و شهرت پیدا کردم دیگر نمی‌توانم کاری کنم؛ ولی در حکومت امام زمان(ع) هدف، جاودانگی می‌شود و هدف بی‌نهایت است و این، خستگی را از انسان دور می‌کند. در حال حاضر، همه خسته هستند؛ به هر کسی که بگویی چه کار می‌کنی؟ دوست دارد کارش زودتر تمام شود، ولی زمانی که به شهدا می‌رسیم وقتی از آنها می‌پرسند که آیا دوست دارید به دنیا باز گردید؟ می‌گویند بله. شهدا تنها گروهی هستند که دوست دارند به دنیا بازگردند. چرا؟ برای اینکه بار دیگر برای دین و امام زمان(ع) فدا شوند و مزّة جاودانگی را دوباره بچشند.

4. به نظر می‌رسد، وقتی انسان امام ندارد، روابطش با دیگران ظلمانی است، همة روابط بر اساس منافع است، حتّی رابطه با پدر و مادر. الآن پدر و مادر می‌گویند ما تمام تلاشمان را می‌کنیم تا بچّه‌هایمان عصای پیری ما بشوند. پس فقط دنبال منافع خودشان هستند. روابط، ظلمانی است، فقط در حکومت امام است که روابط نورانی می‌شوند، نگاه به چهرة پدر لحظة استجابت دعا می‌شود؛ خواندن خطبة عقد و زناشویی، لحظة استجابت دعا می‌شود؛ نگاه به آب و طبیعت عبادت می‌شود و اینها در پرتو امام شکل می‌گیرد.

5. آخرین نکته‌ای که در تشنگی و خستگی، مؤثّر است، این است که انسان وقتی در یک مجموعه‌ای وارد شود و نداند که شرح وظایفش چیست، خسته می‌شود، ولی وقتی که انسان‌ها شرح وظایف خودشان را بدانند، می‌بینند که همه چیز در مسیر خود و در جای خودش است. در حکومتِ بدون امام، همه سرگردانند، شرح وظایفشان را نمی‌دانند، حقوقشان را هم نمی‌دانند.

ما اگر این پنج عنصر را خوب تحلیل کنیم، هم خستگی معلوم می‌شود و هم تشنگی. در یک جمله خلاصه می‌کنم: بسترساز عطش نسبت به امام و نقطة مقابلش خستگی از وضع موجود، درک این پنج نیاز است.

  • اینجا شبهه‌ای مطرح است که دربارة شرایط قبل از ظهور امام زمان(ع) به ما گفته‌اند: یکی اینکه دنیا پر از ظلم و جور می‌شود و امام زمان(ع) ظهور می‌فرمایند. این مسئله با توجه به انتظارات حضرت چگونه قابل جمع است؟
 
ما در جواب می‌گوییم، خُب اگر این روایات را دارید، که درست هم است، در کنارش روایات دیگر نیز وجود دارد که ما باید مقدّماتی را برای ظهور حضرت آماده کنیم. ما می‌گوییم اگرچه قبل از ظهور امام زمان(ع)، پردة عالم یک پردة سیاه است. امّا باید موجودات نورانی به صورت پراکنده در این عالم پخش بشوند که بستر را برای ظهور حضرت فراهم بکنند و وقتی که حضرت می‌آیند و فریاد می‌زنند، این نقاط جمع شوند و یک کانون نوری را درست کنند که کمک حضرت باشند و بتوانند عدل و داد را در عالم منتشر کنند. ضمن اینکه ظلم دو معنا دارد: یکی جفا کردن و دیگری کوتاهی کردن و حق را ادا نکردن. با وجود اینکه امروز جمهوری اسلامی به عنوان نظام بستر‌ساز ظهور ـ ان‌شاءالله ـ مطرح است، همة خوبان معتقدند که هنوز حقّ اسلام ادا نشده است و این معنایی از ظلم است و انسان باید از این ظلم و از این نقص خسته بشود و تشنة آمدن امام زمان بشود.

 
  • علاوه بر روشنگری و راهنمایی، برای رسیدن به زمان ظهور به چه عواملی نیاز داریم؟
 
دوم، برای جنگ و جهاد، حضرت نیازمند رزمنده هستند. مقام رزمندگی خیلی سخت‌تر از مقام پذیرندگی است. هجده‌هزار نفر پذیرندة قیام امام حسین(ع) شدند، ولی فقط چند درصد رزمندة امام حسین(ع) شدند، چون رزمندگی دو عنصر جدّی می‌خواهد: 1. آمادگی، 2. قطع وابستگی.

آمادگی اعم از، آمادگی فکری در برابر حملة شبهات، آمادگی فکری در مقابل تهدیدهای جسمی در مقابل حملات نظامی اقتصادی. این خودش یک باب گسترده‌ای است، امّا فکر می‌کنم منتظران امام زمان(ع) بدانند که برای رسیدن به نقطة ظهور و آمدن حضرت باید ما رزمنده لازم را داشته باشیم و برای 8 سال دفاع مقدّس، این رزمنده‌هایی که داشتیم در برخی از مقاطع احساس می‌کردیم حضور کمرنگ جلوه می‌کند. اگر حضرت قرار است، جنگ جهانی داشته باشند، چه رزمندگانی باید داشته باشند با این حملاتی که الآن در مباحث فکری و شبهات دارند انجام می‌دهند، قطعاً، اوج آمادگی جسمی، فکری، قلبی و روحی را ما نیاز داریم و این آمادگی طبیعتاً یک فرآیندی می‌خواهد.

امروز در عصر پیش از ظهور امام زمان(ع) بعضی از رزمنده‌های عرصة علمی در پاسخ‌گویی به شبهات در برابر بعضی از تهدیدهای ابن زیادهای زمان ـ آمریکا و اسرائیل ـ کم آورده‌اند و جا زده‌اند. مجوعه‌ها، اشخاص و هر کسی که دلش برای امام زمان(ع) می‌تپد باید هم خودش را در این سه جهت آماده کند و هم دیگران را به این آمادگی‌ها دعوت کند.

دومین عنصری که رزمنده احتیاج دارد «عدم وابستگی» است ما در قصة کربلا می‌بینم که مادر  وهب یک جوان نصرانی که مسلمان شد وقتی وهب آمد از همسرش خداحافظی کند، همسرش یک کلمه به صورت عاطفی به او گفت: آیا می‌خواهی من تازه عروس را در این بیابان رها کنی؟ مادر جلو آمد و گفت: شیرم را حلالت نمی‌کنم اگر پسر فاطمه را تنها بگذاری و وقتی سر این بچه را در بغلش انداختند، سر بریدة فرزندش را گرفت و گفت: حالا شیرم را حلات می‌کنم. این اوج عدم وابستگی مادر به فرزند است که نگذارد فرزندش در مسیر کمال متوقف شود و این نیازمند این مرحله است.

من یک روزی در ایام نیمة شعبان در حرم امام رضا(ع) می‌گفتم: مردم مواظب باشید که محبت‌های حلالمان ما را از امام جدا نکند. محبّت به مال و دنیا، زن و فرزند، محبّت‌های حلال و سفارش شده‌ای است. امّا مواظب باشیم این اگر از حدّ خودش فراتر برود، قطعاً ما را از امام زمان(ع) جدا می‌کند. وجودهای نازنینی در دوران دفاع مقدّس داشتیم که اشک چشم فرزندش مانعش نشد، اشک چشم همسرش مانع نشد، گریه‌های مادرش مانع نشد، ناله‌های خواهر و برادرش مانع نشد، پدری بود که فرزندش را هل داد و گفت برو با دل پدر خویش بازی نکن. این روحیه‌های به این قشنگی، مادر سه شهید، پنج شهید، هفت شهید. مثلاً مانند همسر زهیر که زهیر گفت: اگر من با حسین فاطمه باشم تکلیف شما چه می‌شود؟ همسر زهیر خیلی قشنگ جواب داد: هر کاری زینب کرد ما هم همان کار را می‌کنیم. این روحیه به این بالایی و قشنگی.

سومین بخش انتظارات حضرت این است که ما خودمان را برای حکومت حضرت آماده کنیم، طبیعتاً اگر کسی بخواهد فرمانده و مدیر حکومت امام زمان(ع) بشود، باید 3 ویژگی را در خود تقویت کند: 1. تخصص لازم: قطعاً امام زمان(ع) برای ادارة یک کشور یک میلیارد و 300 میلیونی چین نیازمند متخصص شیعه است که متناسب آن سرزمین و آن زمان و مکان و آن موقعیت باشد. منتظر واقعی کسی است که در رشتة تحصیلی‌اش متوقف نشود و تا مرز هیئت علمی پیش برود که هم خودش به نقطة اوج برسد و هم بتواند دیگران را به نقطة اوج برساند.

2. متعهد باشند؛ یعنی دیانتشان دیانت کاملی باشد که از همة امور با اشراف دیانت استفاده بکنند.
3. شجاعت و کارآمدی، یعنی در کنار تخصص و تعهد، کارآمدی و شجاعت لازم را داشته باشند.

  • سؤالی که در ادامة مبحث اوّل شما دربارة شناخت نواقص پیش می‌آید این است که امّا هنوز بسیاری فریفته و شیفتة این زندگی مدرن هستند و حاضرند همة هستی‌شان را بدهند و به مهد آن زندگی برسند چون در واقع آن را خوب می‌بینند. در این شرایط باید چه کنیم؟
 
خیلی نکتة قابل تأملی است که شما اشاره کردید. تنها چیزی که به ذهنم می‌رسد این است که هر چند هم ذائقة زیبایی شناسی عوض شود، فطرت انسان چون فطرت الهی است بر اساس آن حقیقت زیبایی‌های حقیقی حرکت می‌کند و راهکار قرآنی است. «و اذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین» تنها راه متوجه کردن این بشر و این افراد تلنگر زدن به فطرت است.

  •  حال، پرسش این است که در واقع بستر سازی و زمینه سازی مردم شامل چه حوزه هایی می شود و چه مخاطبانی را در بر می گیرد؟ آیا نهایتاً ما موظف هستیم که جامعه اسلامی خود را آماده کنیم؟ و بستر و قلمرو وظایف منتظران کجاست؟
 
ما باید 4 گام تا ظهور برداریم:
1. گامی در حوزة قلمرو فردی؛ قطعاً هر کدام از ما باید خودمان را فردی بسازیم که به درد امام زمان(ع) بخوریم. در روایات مختلف دیدم که اصلاً کسی که به درد امام زمان(ع) نخورد آن موجود شر و بی فایده است. تمام تلاش این است که ما بتوانیم به درد امام زمان(ع) بخوریم. در داستان امام صادق(ع) و ابومسلم خراسانی داریم که زمانی که ابومسلم برای امام نامه نوشت، امام به او گفت: «تو آدم ما نیستی و زمان هم زمان ما نیست». پس تمام تلاش ما باید برای این باشد که ما آدم امام زمان(ع) باشیم و خودمان را برای مأموریت های سخت امام آماده کنیم، زمانی مقام معظّم رهبری اشاره خیلی قشنگی داشتند که از تمام یاران امام علی(ع) در جنگ صفین عمّار خیلی برای حضرت کار کردند. لذا مشخص می شود که عمّار آمادگی بسیاری کسب کرده بود و خودش را به آب و آتش می زد تا پاسخ گوی دردها باشد و به درد امام زمانش بخورد.

2. قلمرو خانوادگی؛ ما باید خانواده های مهدوی بسازیم. طبیعتاً انتخاب همسر مهدوی، ازدواج مهدوی، تربیت مهدوی مهم است. حتماً شنیده‌اید (البته من خود هم از یکی از کارشناسان شنیده‌ام) که در کانادا ظاهراً بالاترین مقام سیاسی نخست وزیر است. در این کشور یک دبستان وجود دارد که در حدود 60 تا 70 سال است که تمام نخست وزیرانشان محصول این دبستان هستند. خیلی عجیب است آن هم در مقطع دبستان، البته بعداً رفتم در مورد این دبستان تحقیق کردم دیدم که برای دانش آموزان از مقطع دبستان برنامه ریزی دارند و از زمان ازدواج پدر و مادرشان کسب آمادگی می کنند. قبل از اینکه شاهزادگان و اشرافشان ازدواج کنند به آنها می‌گویند که با چه کسی ازدواج کنند، چگونه فرزنددار شوند و وقتی چهار و نیم ماهه شدند جواب پذیرش را می دهند که آیا این مدرسه آنها را می پذیرد یا نه؟ بعد می‌گویند در دوران شیرخوارگی و طفولیتشان چه کار باید بکنند؟ این همه برنامه‌ریزی و سخت‌گیری می کنند برای اینکه از این چند صد تا دانش آموز هر چند سال یک بار یک نخست وزیر بیرون بیاید. من به خیلی از دوستانم می‌گویم ما هم باید برای ایجاد سربازان امام زمان(ع) تلاش خود را بکنیم، این افراد برای مقامات دنیایشان تا این اندازه تلاش می‌کنند.

3. سومین مطلب هم تربیت اجتماعی است. اینکه در زمان امام زمان(ع) امنیّت، حمایت و هدایت در سطح جامعه مطرح می‌شود، باید ما در سطح اجتماع هم تلاش کنیم، ویژگی‌هایی را که اجتماع مهدوی دارد، باید آرام آرام در جامعة خود فراهم کنیم.

4. چهارمین مطلب هم مربوط به سطح جهانی می‌شود. ما باید با همین تکنولوژی و ارتباطاتی که ایجاد شده است، در سطح جهانی آمادگی‌های لازم را فراهم کنیم. من می‌توانم در خانه‌ام هم که نشسته‌ام فرهنگ مهدوی را به آن سوی دنیا هم برسانم. امروز جوانان آزادی‌خواه با فطرت‌های پاک در آفریقا، اروپا، آمریکا، آسیا و سرتاسر دنیای امروز الحمدالله با این روشنگری‌ها تشنة آمدن وجود نازنین امام زمان(ع) هستند.

با تشکر از اینکه در این گفت‌وگو شرکت کردید.

ماهنامه موعود شمارخ 108

 

منبع : http://mouood.org/content/view/10244/3/




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سرباز جنگ نرم ( شنبه 89/8/22 :: ساعت 8:2 عصر )

»» آیا امام زمان (عج) در دوران غیبت یاران و همراهانی دارد?

یکی از پرسش‌های مطرح دربارة امام مهدی(عج) این است که آیا آن حضرت در دوران غیبت یاران و همراهانی دارد یا خیر؟ در پاسخ این پرسش باید گفت: از برخی روایات و سخنان دانشوران بزرگ شیعه چنین برمی‌آید که در این دوران، گروه‌های برگزیده‌ای از مؤمنان راستین، مسئولیت یاری امام عصر(ع) و انجام دستورهای ایشان را برعهده دارند.





ابراهیم شفیعی سروستانی
یکی از پرسش‌های مطرح دربارة امام مهدی(عج) این است که آیا آن حضرت در دوران غیبت یاران و همراهانی دارد یا خیر؟ در پاسخ این پرسش باید گفت: از برخی روایات و سخنان دانشوران بزرگ شیعه چنین برمی‌آید که در این دوران، گروه‌های برگزیده‌ای از مؤمنان راستین، مسئولیت یاری امام عصر(ع) و انجام دستورهای ایشان را برعهده دارند.

1. بررسی روایات و سخنان علمای شیعه

در روایتی که از امام محمد باقر(ع) نقل شده است، در این زمینه چنین می‌خوانیم: «صاحب این امر [امام مهدی(ع)] ناگزیر از کناره‌گیری است و او در [زمان] کناره‌گیری خود ناگزیر از [داشتن] نیرو و توانی است. او با وجود آن سی نفر هیچ هراسی ندارد. چه خوب جایگاهی است [مدینه] طیبه.»1

از این روایت برمی‌آید که در دوران غیبت، حداقل سی نفر در خدمت امام مهدی(ع) هستند و آن حضرت را یاری می‌کنند. در روایت دیگری که از آن بزرگوار نقل شده است، ایشان به ترکیب یاران آن حضرت اشاره کرده، می‌فرماید: «سیصد و اندی به عدد اهل بدر، بین رکن و مقام با قائم بیعت می‌کنند. در میان آنها، برگزیدگان (نجبا) از اهل مصر، مردان صالح و پرهیزکار (ابدال) از اهل شام و نیک مردان (اخیار) از اهل عراق وجود دارند.»2

اگرچه این روایت دربارة زمان ظهور است، ولی از برخی کلمات بزرگان می‌توان استفاده کرد که همین گروه‌ها در دوران غیبت هم در خدمت آن حضرت هستند.
شیخ کفعمی(ره) در حاشیة کتاب «المصباح» خود در شرح بخشی از دعای «ام داوود» که در آن از «اوتاد» و «ابدال» سخن به میان آمده است،3 مطلبی نقل می‌کند که در زمینة پرسش مورد نظر ما بسیار راهگشاست. ایشان می‌گوید:

«گفته شده است زمین هرگز از [یک] قطب، چهار نفر از اوتاد، چهل نفر از ابدال، هفتاد نفر از نجبا و سیصد و شصت نفر از صالحان خالی نمی‌ماند. پس قطب همان مهدی است که درود خدا بر او باد. اوتاد هم کمتر از چهار نفر نخواهند بود؛ زیرا جهان مانند خیمه‌ای است و [امام] مهدی مانند عمود این خیمه و اوتاد طناب‌های آن هستند. البته گاهی اوتاد از چهار نفر هم بیشتر می‌شوند. ابدال بیش از چهل نفر، نجبا بیش از هفتاد نفر و صالحان بیش از سیصد و شصت نفرند. چنین به نظر می‌رسد که خضر و الیاس از اوتاد و پیوسته پیرامون  قطب هستند.»4

گفتنی است، محدث نوری5 و شیخ عبّاس قمی6 نیز در کتاب‌های خود این مطلب را از شیخ کفعمی نقل کرده‌اند.
حضرت آیت الله ناصری نیز دربارة گروه‌های مختلف یاران امام عصر(ع) می‌فرماید:
«همواره پنج گروه از اولیا در محضر آن ولی مطلق به سر می‌برند و در خدمت ایشان از جانو دل می‌کوشند. اینان اوتاد، نجبا، نقبا، رجال الغیب و صلحا هستند.»7


   2. گروه‌های مختلف یاران امام مهدی(ع)


از روایات و سخنان یاد شده دانستیم که یاران امام مهدی(ع) در دوران غیبت، همه در یک سطح نیستند و به گروه‌های مختلفی تقسیم می‌شوند. در اینجا به اجمال هر یک از این گروه‌ها را بررسی می‌کنیم:


الف) اوتاد
«اوتاد» جمع «وَتِد» یا «وَتَد» و در اصل به معنای تکه چوب یا فلزی بوده است که برای بستن طناب خیمه در زمین فرو می‌کرده‌اند و موجب پایداری و استواری آن می‌شده است. با توجه به این معنا، در زبان عرب به هر چیز که مایة پایداری و استواری چیز دیگری می‌شود، اوتاد گفته می‌شود. چنان که کوه‌ها را اوتاد زمین، دندان‌ها را اوتاد دهان و رؤسا و بزرگان را اوتاد شهرها می‌نامند.8

در «دائرة المعارف بزرگ اسلامی»، اوتاد این گونه معرفی شده‌اند:
«اوتاد در لغت به معنی میخ‌هاست. در قرآن کریم از کوه‌ها به عنوان اوتاد ارض یاد شده است که در کتب روایات آن را به گروه‌های مختلف اولیا تعبیر و تفسیر کرده‌اند. در روایات شیعه واژه اوتاد گاه به پیامبر(ص) و ائمة دوازده‌گانه(ع) و گاه به گروهی از اولیا اطلاق شده است که در سلسله مراتب ابدال و عبّاد و سیّاح قرار دارند و از محبوبترین بندگان خدا هستند ...

در روایات صوفیه اهل سنت اوتاد گروهی از اولیا شمرده شده‌اند که شمار آنها 4 یا 7 و یا 40 تن هستند که بر خُلق موسی(ع) و یا بر قلب جبرئیل خلق شده‌اند و یا دارای یقینی همچون یقین ابراهیم(ع) هستند که به برکت ایشان باران می‌بارد و بلا از زمین دور می‌شود و مردم به واسطة ایشان روزی می‌یابند ... .

ابن عربی گاهی الیاس، عیسی، ادریس و خضر(ع) را از اوتاد معرفی می‌کند که با جسم خود در دنیا حضور دارند.»9

در مورد ویژگی‌های اوتاد،‌ مطالب گوناگونی در روایات و سخنان بزرگان نقل شده است که از جمله می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

در قسمتی از «حدیث معراج» خدای متعال، خطاب به رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرماید:

«ای احمد! می‌دانی به خاطر چه چیز تو را بر دیگر پیامبران برتری دادم؟» رسول گرامی اسلام عرض می‌کند: به خدا سوگند، نه. پس خداوند می‌فرماید: «به خاطر [نوع] آفرینش، خوش خلقی، بخشندگی و مهربانی نسبت به مردمان. این چنین هستند اوتاد زمین و کسی از جملة اوتاد نمی‌شود مگر به واسطة وجود این صفات».10

امام علی(ع) در یکی از خطبه‌های خود در وصف اوتاد می‌فرماید:
«ای بندگان خدا! دوست داشتنی‌ترین بندگان خدا بنده‌ای است که خداوند وی را علیه نفس یاری دهد. پس اندوه را شعار خود سازد و خوف از عذاب را تن‌پوش خویش، از این رو چراغ هدایت در دلش افروخته و برای روز قیامت خود توشه‌ای مهیا کرده، مرگی را که دیگران دورش می‌پندارند نزدیکش انگاشته، تن به سختی‌ها سپرده، نگریسته و نیکو نگریسته، خدا را یاد کرده و فراوان یاد کرده ... .

به مرحله‌ای از یقین رسید که چهرة یقین را که چون آفتاب تابان بود مشاهده کرد. خود را وقف برترین کارها یعنی فرمان خدا کرد تا هر وظیفه که بر عهدة اوست به انجام رساند و هر فرعی را به اصلش باز گرداند... .

او یکی از معادن دین و اوتاد زمین است. خود را ملزم ساخته به داد رفتار کند و نخستین گام در این راه نفی هواهای نفسانی است از خود...» .11
شیخ کفعمی(ره) نیز اوتاد را این گونه توصیف می‌کند:

«آنها گروهی هستند که یک چشم بر هم زدن هم از پروردگارشان غافل نمی‌شوند و از مال دنیا مگر به اندازة لازم و ضروری جمع نمی‌کنند و لغزش‌های بشری از آنها سر نمی‌زند در آنها عصمت شرط نشده، ولی در قطب شده است.»12


ب) ابدال
«ابدال» از نظر لغوی جمعی بَدَل، بِدل یا بدیل به معنای جانشین و نیز به معنای کریم و شریف است.13

علامه فخرالدینی طریحی (م 1085 ق.) دربارة معنای اصطلاحی «ابدال» می‌نویسد:
«ابدال گروهی از صالحان هستند که هرگز جهان از وجود آنها خالی نمی‌ماند. هرگاه یکی از آنها بمیرد، خداوند فرد دیگری را به جای او قرار می‌دهد. در [کتاب] قاموس آمده است: «ابدال گروهی هستند که خداوند به وسیلة آنان زمین را برپا می‌دارد. آنها هفتاد نفرند؛ چهل نفر در شام و سی نفر در دیگر سرزمین‌ها. یکی از آنها نمی‌میرد مگر اینکه به فرد دیگری از مردم جایگزین او می‌شود.»14

در برخی منابع در معرفی ابدال چنین آمده است:
«این اسم بر جمعی از بندگان خاص خدا اطلاق می‌شود که در میان اولیا دارای مرتبتی مخصوص بوده‌اند. تعداد ابدال ثابت و معین است و هرگاه عمر یکی از آنان به پایان رسد، فرد دیگری از طبقة فروتر اولیا جایگزین او می‌گردد. دربارة وجه تسمیة این گروه به ابدال اختلاف است. به موجب برخی از روایات شیعه اینان از آن رو که جانشینان انبیا شمرده می‌شوند، ابدال نامیده شده‌اند. بعضی گفته‌اند که چون تعداد ابدال ثابت است و به محض درگذشت یکی از آنان، فرد دیگری جانشین او می‌گردد، چنین نامیده شده‌اند. گاه نیز گفته شده است که چون آنان می‌توانند به هنگام ضرورت صورتی مثالی و یا شخصی روحانی را به عنوان بدل به جای بگذارند و جایگاه خود را ترک کنند، ابدال خوانده شده‌اند ... .

در روایات و ادعیه شیعه این کلمه گاه بر اوصیای پیامبر اسلام(ص) که خداوند آنان را بدل و جانشین انبیا قرار داده، اطلاق شده است و گاه مراد از آن اصحاب خاص ائمه(ع) بوده است. اهل سنت نیز روایاتی نقل کرده‌اند که در آنها ویژگی‌هایی برای ابدال به دست داده‌اند. از علی(ع) نقل کرده‌اند که گفت: ابدال، که شمارة آنان چهل نفر است? در شام هستند، هرگاه یکی از آنان وفات کنند، خداوند یک تن دیگر را جایگزین او می‌کند.

خداوند به برکت وجود آنان باران بر زمین می‌باراند و به سبب آنان مسلمانان بر دشمنان پیروز می‌گردند و عذاب الهی از اهل شام برداشته شود.»15

برخی اهل تحقیق نیز ابدال را این گونه تعریف کرده‌اند:
«در نظام صوفیه، یکی از طبقات اولیا و خاصان خدا که مردم آنها را نمی‌شناسند و به همین جهت رجال‌الغیب نیز خوانده می‌شوند.»16

در روایاتی که از پیامبر اکرم(ص)‌ نقل شده،‌ ویژگی‌های متعددی برای ابدال برشمرده شده است که از آن جمله می‌توان به راضی بودن به قضای خداوند، صبر بر محارم خدا، خشمگین شدن برای خدا، بخشش و گذشت، احسان به کسانی که در حقّ آنها بد کرده‌اند، مواسات، جود و سخا و خیرخواهی اشاره کرد.17

در یکی از این روایات ابن مسعود از پیامبر گرامی اسلام(ص) چنین نقل می‌کند:
«پیوسته چهل نفر از امت من هستند که قلب‌هایشان همانند قلب حضرت ابراهیم است. خداوند به وسیلة آنها بلاها را از اهل زمین دور می‌گرداند که به آنان ابدال گفته می‌شود. سپس رسول خدا فرمود: بدانید که اینان هرگز این مقام را از خواندن نماز و گرفتن روزه و پرداخت صدقه به دست نیاوردند. عرض کردند: ای رسول خدا! پس به چه چیز به این مقام رسیدند؟ پیامبر فرمود: «به وسیلة جود و بخشش و خیرخواهی برای مسلمانان».18

همچنین در مورد جایگاه و مرتبه ابدال گفته‌اند:
«ابدال از نظر مراقبه، در مرتبه‌ای پایین‌تر از اوتاد قرار دارند و گاه از آنان غفلت سر می‌زند، ولی با یاد کردن [از خدا] آن را جبران می‌کنند. و عمداً از آنها گناهی سر نمی‌زند.»19
گفتنی است در مورد تعداد ابدال روایات متفاوتی نقل شده است. حداقل تعداد نقل شده در روایات سی نفر و حداکثر آنها هشتاد نفر است.20


ج) نجبا
نجبا جمع «نجیب» در لغت به معنای مردمان نجیب و اصیل و بزرگزاده و گرامی گوهر است و در اصطلاح صوفیه بر چهل مرد که مأمور اصلاح احوال مردم و حمل اثقال آنها و متصرف در حقوق خلق هستند، اطلاق می‌شود.21
در «فرهنگ معارف اسلامی»22 و «دایرة المعارف معارف و معاریف»23 نیز بر همین معنا تاکید شده است.
نجبا از نظر جایگاه و مرتبة معنوی در درجه‌ای پایین‌تر از ابدال قرار دارند.24


د) صلحا (صالحان)
صلحا، جمع «صلیح»، به معنای صالح است.25 این واژه در بر گیرندة عموم انسان‌های شایسته‌ای است که به وظایف و تکالیف شرعی خود عمل و از گناهان پرهیز می‌کنند.
شیخ کفعمی دربارة این گروه می‌نویسد:

«صالحان، مردمان پرهیزکاری هستند که به صفت عدالت آراسته شده‌اند. گاه از آنان گناه سرمی‌زند، ولی با طلب آمرزش و پشیمانی آن را جبران می‌کنند. خدای تعالی می‌فرماید:«در حقیقت، کسانی که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‌ای از جانب شیطان بدیشان برسد [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند.»26 و 27

گفتنی است، شیخ کفعمی(ره) پس از بیان مراتب چهارگانه یاد شده، اضافه می‌کند:
«گفته شده است: هرگاه یکی از اوتاد چهارگانه کم شود، یک نفر از گروه چهل نفره (ابدال) جانشین او می‌شود. و هنگامی که یک نفر از گروه چهل نفره کاسته شود، فرد دیگری از گروه هفتاد نفره (نجبا) به جای او قرار می‌گیرد. و اگر یکی از گروه هفتاد نفره از دست برود، به جای او کسی از گروه سیصد و شصت نفره (صالحان) گذاشته می‌شود. و در صورتی که یکی از این گروه سیصد و شصت نفره کم شود، شخصی از سایر مرد جایگزین او می‌شود.»28

افزون بر گروه‌های چهارگانه یاد شده، در کلمات برخی بزرگان به عناوین دیگری برای گروه‌های مختلف یاران امام زمان(ع) اشاره شده است که به نظر می‌رسد با گروه‌های قبلی هم‌پوشانی داشته باشد. عناوین این گروه‌ها به قرار زیر است:


ه‍) نقبا (نقیبان)
نقبا، از نظر لغوی، جمع «نقیب» به معنای سالار، پیشوا، رئیس، سرپرست گروه، سردسته، بزرگ‌تر و کسی است که معرفت به احوال مردم داشته باشد.29

در «لغت‌نامة دهخدا» در بیان معنای اصطلاحی نقبا چنین آمده است:
«نقبا، در اصطلاح صوفیه، کسانی هستند که بر خفایای باطن مردم اشراف دارند و خفایای ضمایر مردم بر ایشان آشکار است، چه پرده‌ها از برابر چشم باطن ایشان برداشته شده است و ایشان سیصد تن هستند. [آنها] از اصناف اولیا و رجال الغیب باشند که مأمور دستگیری بندگان خدایند.»30


و) رجال الغیب
برخی علمای لغت، رجال الغیب را این گونه معنا کرده‌اند:
«گروهی از مردان خدا که از نظر مردم دنیا پوشیده‌اند و جهان به وجود ایشان قوام دارد.»31
نویسندة کتاب «معارف و معاریف» نیز در تعریف این واژه می‌نویسد:
«رجال الغیب یا نجبا هفت تن‌اند که در عالم پراکنده و از دید همگان پنهان‌اند.»32
با توجه به مطالب یاد شده شاید بتوان گفت که رجال الغیب همان ابدال یا نجبا هستند.


ماهنامه موعود شماره 110

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد بن یعقوب الکافی، ج1، ص 340، شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 102؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 52، ص 153، ح 6.
2. بحارالأنوار، ج 52، ص 334، ح 64.
3. در بخشی از این دعای شریف که از امام صادق(ع) نقل شده و از اعمال روز نیمة رجب به شمار می‌آید، چنین آمده است: «اللّهمّ صلّ علی الأبدال و الأوتاد و السیّاح و العبّاد و المخلصین و الزّهاد و أهل الجدّ و الإجتهاد و... ؛ خدایا بر ابدال، اوتاد، روزه‌داران، عبادت‌کنندگان، مخلصان، زاهدان و اهل کوشش و تلاش [در راه اطاعت خدا] درود فرست و... » (شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، اعمال نیمة رجب و دعای امَ داوود).
4. ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، قم، الرضی و زاهدی، 1405 ق، ص 534.
5. میرزا حسن نوری، جنـة المأوی، مندرج در: بحارالأنوار، ج 53،
ص 301.
6. شیخ عباس قمی، سفینـة البحار، چاپ اوّل، دارالاسوة، 1414 ق،
ج 7، ص 327.
7. آب حیات: مجموعه سخنرانی‌های حضرت آیت الله ناصری در مورد امام زمان(ع)، گردآوری: مجید هادی زاده، چاپ چهارم: قم، خُلُق، 1386،ص359.
8. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اوّل: تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1380، ج10، ص410، همچنین ر.ک: لغتنامه (دهخدا)، ج3،  ص3620، ماده اوتاد؛ سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف: دایرة المعارف جامع اسلامی، چاپ سوم: تهران مؤسسه فرهنگی آرایه، 1379،ج 2 ص 637.
9. ر.ک: محمد مرتضی الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ اوّل: بیروت،‌دار الفکر، 1414 ق، ماده «وتد» ؛ فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، تهران، المکتبـة المرتضویه، 1386 ق، ج 3، صص 153 و 154.
10. شیخ حر عاملی، الجواهر السنیـة فی الأحادیث القدسیـة، قم، مکتبـة المفید، ص 200.
11. نهج البلاغه، ترجمه: محمَدمهدی فولاوند، چاپ سوم، تهران، صاائب، 1384، صص 98 و 99.
12. المصباح، ص 534؛ همچنین ر.ک: بحارالأنوار، ج 53، ص 301.
13. ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج ، ص ، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ، ص.
14. مجمع البحرین، ج 1، ص 319.
15. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ص 384، همچنین ر.ک: لغتنامه (دهخدا)، ج 1، ص 289، ماده ابدال.
16. غلامحسین مصاحب، دایرة المعارف فارسی، چاپ دوم: تهران، امیرکبیر، کتاب‌های جیبی، ج1، ص5، ماده ابدال.
17. ر.ک: فردوس الاخبار، ج 2،‌ص 84؛ حلیة الاولیاء، ج 5، ص 8؛ المعجم الکبیر، ج 10، ص 224؛ به نقل از محمد جواد مروجی طبی، «ابدال یا پیشکاران امام زمان(ع)»، موعود، سال دوازدهم، شمارة 86، فروردین 1387.
18. المعجم الکبیر، ج 10، ص 224؛‌ به نقل از همان.
19. ر.ک: بحارالأنوار، ج 53، ص 103.
20. ر.ک: «ابدال یا پیشکاران امام زمان(ع).
21. لغت نامه (دهخدا)، ج 14، ص 22345.
22. سیّد جعفر سجّادی، فرهنگ معارف اسلامی، چاپ سوم: تهران، کومش، 1373، ج3، ص 1990.
23. معارف و معاریف، ج 10، ص 78.
24. ر.ک: بحارالأنوار، ج 53، ص 301.
25. لغت نامه (دهخدا)، ج10، ص 15026.
26. سوره اعراف (27)، آیه 201.
27. المصباح، ص 535؛ همچنین ر.ک: بحارالأنوار، ج 53، ص 301.
28. همان.
29. لغتنامه (دهخدا)، ج 14، ص 22681 ماده نقیب؛ همچنین ر.ک: معارف و معاریف.ج10، صص 196و197.
30. لغت نامه (دهخدا)، ص 22654، ماده نقباء.
31. محمد معین، فرهنگ فارسی، چاپ هشتم، تهران، امیرکبیر، 1371، ج 2، ص 1639.
32. معارف و معاریف، ج 5، ص 628، همچنین ر.ک:. لغت نامه (دهخدا)، ج 8، ص 11928، مادهی رجال الغیب؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج 2، صص903و 904.

منبع : http://mouood.org/content/view/10300/3/



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سرباز جنگ نرم ( شنبه 89/8/22 :: ساعت 8:1 عصر )

»» روایت هالیوود از آخرالزمان اسطوره ای

اسطوره آرزوی جهان است، آرزویی که باید باشد. ساده تر اینکه اسطوره آرزوی انسان آرمانگرا است از دنیایی که واقعیتهایی دیگر دارد، پس می توان گفت اسطوره واقعیت برتر است.

نگاه اسطوره ای نگاهی فرا زمینی است، همان نگاهی که دوست داشتیم چنین باشد! به همین جهت شاهنامه متنی اسطوره ای است و در زمانی خلق می شود که جامعه ایرانی نیازمند نوعی نگاه آرمانی به جامعه می باشد، نگاهی آرزومند، برای آنگونه شدن.

در بسیاری از موارد اینطور گفته می شود که برای شناخت فرهنگ و عقاید یک قوم و ملت،باید به سراغ اسطوره های آن قوم رفت ، از این رو هیچ ملتی نیست که اسطوره نداشته باشد، حتی اگر آن ملت، ملتی با قدمتی 300 ساله ، همانند کشور آمریکا باشد! چرا که می بینیم همین ملت برای خود علاوه بر اسطوره های "وسترن" اسطوره های مدرنی چون "سوپرمن"، "بت من و اسپایدرمن" را می سازند.

در تمام فیلم هایی که با موضوع آخرالزمان اسطوره ای، ساخته می شوند، مضامینی همچون نبرد تقدیری، پیشگویی قدیمی و طلسم کهن و رمزآلودی دیده می شود که باید به طریقی گشوده شود، اما از آنجا که فیلم ها باید به هر صورت به happy end پایان یابند، برخلاف گذشته به تراژدی ختم نمی شوند و معمولاً پایان خوش دارند.

یکی از مهمترین بحثها در این مضامین، بحث تغییر تعریف اسطوره است. به عبارتی در فیلمهای اخیری که در این ژانر ساخته شده اند منجی آخر الزمانی دیگر آن اسطوره ای که دارای صفات و ویژگیهای خاص آرمانگرایی است نمی باشد. در اینجا منجی در قالب آدم هایی معرفی می شوند که تعریف درستی ندارند، زیرا اغلب می توانند مانند مرد عنکبوتی، ارباب حلقه ها و نارنیا از کودکان انتخاب شوند. زیرا اینجا قرار نیست علم و دانش، قدرت تفکر، بازو و اراده به کمک بیاید، بلکه در اینجا تنها تقدیر اهمیت دارد. همانند اسطوره "آرتور"، کودکی که توانست شمشیر را از سنگ بیرون کشد.

هالیوود

در برخی آخرالزمان اسطوره ای معمولا ، آنتاگونیست یا ضد منجی از آن سوی مرز واقعیت و رؤیا و از دنیای رمزآلود افسانه و اسطوره های کهن سر برمی دارد و به دنیای امروز پا می گذارد و پارادوکس ماهوی آنتاگونیست با دنیای مدرن امروز، شرایط آخرالزمانی را پدید می آورد. البته در برخی از این اثار شرایط آخرالزمانی در سرزمین کهن اتفاق می افتد. در این گونه آثار، منجی و یاران او هیچ چاره ای جز سفر به دنیای اسرارآمیز اسطوره و خیال ندارند؛ زیرا هیچ سلاح و شیوه مدرنی بر آنتاگونیست ما قبل تاریخی کارساز نیست و صرفا او را با تمهیدات اسرارآمیزی از جنس خود او می توان از میان برداشت. سرانجام با کشف یک طلسم یا ابزاری سحرآمیز، قدرت جادویی آنتاگونیست باطل می شود و بحران فرو می نشیند. از مصادیق تصویری با موضوع این گونه آخرالزمان می توان به فیلمهای: «مومیایی، «بازگشت مومیایی»، «عقرب شاه» و «ارباب حلقه ها» اشاره نمود.

در اکثر این فیلم‌ها منجی یک آمریکایی خوب است که یا مسیحی است یا یهودی. آدم‌های بد ماجرا هم یا شرقی هستند یا مسلمان، یا یک شرقی مسلمان و عمدتاً هم از نژاد عرب . البته در بازگشت مومیایی برخی از ژنرالهای ارتش چین هستند که با کمک به آنتاگونیست در برابر منجی ایستاده و در صف آدم های بد ماجرا قرار می گیرند. اما در آخر این منجی امریکایی است که بر ارتشیان چین فائق می آید.

شاید سه گانه ارباب حلقه ها از معروفترین و موثرترین فیلمهای این ژانر باشد. قسمت دوم این فیلم با درآمد ??? میلیون دلار در سراسر جهان یکی از موفقیت‌های باکس آفیس محسوب می‌شود. همچنین بردن 4 جایزه‌ اسکار توسط این فیلم نشان از تاثیر آن در مخاطب دارد.

در برخی آخرالزمان اسطوره ای معمولا ، آنتاگونیست یا ضد منجی از آن سوی مرز واقعیت و رؤیا و از دنیای رمزآلود افسانه و اسطوره های کهن سر برمی دارد و به دنیای امروز پا می گذارد و پارادوکس ماهوی آنتاگونیست با دنیای مدرن امروز، شرایط آخرالزمانی را پدید می آورد

در سه گانه ارباب حلقه ها منجی و اسطوره فیلم فرودو است. از نژاد پست‌تر ‌هابیت که به همراهی یارانش بر سارومان که نمایانگر شر و پلیدی است، می‌جنگد. این شخصیت به هیچ وجه کامل نیست ـ نه کامل از لحاظ انسانی و نه پرداخت آن در فیلمنامه ـ او کودکی است که اشتباه می کند. در بسیاری از موارد وسوسه می‌شود که حلقه را برای خودش بردارد و قدرت آن را به دست آورد. یک شخصیت خاکستری مایل به سفید که لازم نیست مرتکب خطایی نشود. دقت کنید که منجی آمریکایی چه خصوصیاتی دارد.

هالیوود

در تمامی این فیلمها علاوه بر معرفی شخصیت منجی، سایر اعتقادات اخر الزمانی پیرامون منجی و رفتار او، یارانش و دشمنانس به تصویر کشیده می شود. لذا علاوه بر بحث اسطوره شناسی در این فیلمها می توان به سایر جنبه های اعتقادی آن توجه کرد . به عنوان مثال در فیلم ارباب حلقه ها، حلقه، نمادی از سرزمین بیت المقدس است که از گذشته های دور مسلمانان و صهیونیستها بر سر حاکمیت آن در جنگ و ستیز بوده اند و نیروهای خیر بر آن شده اند تا با از بین بردن این حلقه (تخریب مسجدالاقصی) به عمر نیروهای اهریمنی پایان دهند.در این فیلم نیز همچون نمونه های دیگر شیطنتهای عمدی و نه سهوی برای تشبیه نیروهای اهریمنی به مسلمانان و منجیان دنیا به صهیونیستها در نبرد آخرالزمان صورت گرفته است. به عنوان مثالی دیگر در این فیلم  همانند نمونه های مشابه، جنگجویان سپاه خیر و الهی از نظر ظاهری شبیه جنگویان صلیبی می باشند.

و یا سارومان، جادوگر تاریکی و یکی از نیروهای اهریمن از نظر ظاهری شبیه به شهید شیخ احمد یاسین ، رهبرمعنوی جنبش حماس میباشد.

ویا اینکه گراندالف ، جادوگر سپید و یکی از قهرمانان فیلم در صحنه هایی از فیلم، از کلاه کوچک مخصوص یهودیان(عرقچین سفید یا کیپا) استفاده میکند.و یا درصحنه ای دیگر از فیلم برای منفور نشان دادن عملیات شهادت طلبانه، یکی از نیروهای اهریمنی با انجام عملیات انتحاری دروازه شهر را با باروت منفجر میکند.و نمونه های بسیاری از این دست که مجال پرداختن به آن در این مقال نیست.

از جمله نکات بارز این فیلم می توان به روح اعتقاد مسیحی صهیونیستی که در آن جاری است اشاره کرد . یعنی فرودوی منجی باید با از بین بردن حلقه (نمادتخریب مسجد الاقصی) و جنگ یاران او با سارومان (جنگ اخر الزمانی آرماگدون)، باعث آرامش هزاران ساله  موجودات شود همانگونه که طبق اعتقاد  مسیحیان آرمانگرا با ظهور مسیح و جنگ نهایی  آرامش هزار ساله ای بر زمین حکم فرما می شود.

فاطمه ناظم زاده

http://www.tebyan.net/Politics_Social/Media/Cinema/2010/9/4/135724.html

منبع:

سایت کانون اندیشه جوان

سایت حوزه

سایت موعود



 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سرباز جنگ نرم ( شنبه 89/8/22 :: ساعت 8:0 عصر )

»» شیطان پرستی

شیطان پرستی فلسفی

این نوع گرایش عبارت است از اینکه محور و مرکز عالم انسان است‌. این شاخه از شیطان‌پرستی به پایه‌گذاری این فرقه به آنتوان لاوی نسبت داده می‌شود.او کسی بود که کلیسای شیطان را تأسیس کرد (اولین سازمانی که از لغت شیطان پرستی فلسفی استفاده نمود) در نظر شیطان پرستان فلسفی، محور و مرکزیت عالم هستی، خود انسان است، و بزرگترین آرزو و شرط رستگاری این نوع از شیطان پرستان برتری و ترفیع ایشان نسبت به دیگران است. شیطان پرستان فلسفی عموماً خدایی برای پرستش قائل نمی‌دانند و به زندگی غیر مادی بعد از مرگ نیز عقیده‌ای ندارند. به هرحال زندگی این گروه از شیطان پرستان عاری از روحیه مذهبی و معنویت نیز نیست.
در نظر شیطان پرستان فلسفی، هر شخص خدای خودش است. آنها با تکیه بر عقاید انسانی وابسته به دنیا، مطالب مربوط به فلسفه عقلانی را عبث می‌شمارند و به آنها به دید ترس از مسائل ماوراء الطبیعی می‌نگرند و تنها به وسیله آن، یک زندگی عقیم و تنها بر مبنای “جهان واقعی” را تشکیل می‌دهند. به طور شفافی، آموزه‌های شیطان پرستان فلسفی قدمتی بیشتر از کلیسای لاوی دارد. اگر چه این تصوری از شیطان است، ولی با موقعیت واقعی او تقابل دارد چرا که این تعالیم از آموزه‌های یهودی-مسیحی نشئات گرفته‌است و شیطان را بدلیل خصوصیاتش پلید نگاشته‌است [?]

[ویرایش] شیطان‌پرستی لاویی

این نوع از شیطان پرستی بر مبنای فلسفه? آنتوان‌لاوی که در کتاب انجیل شیطان تشکیل شده‌است. لاوی موسس کلیسای شیطان بود و تحت تأثیر نوشته‌های نیچه، آلیستر کرالی، این رند، مارکی دو ساد، ویندهام لویس، چارلز داروین، آمبروس بیرس، مارک تواین و بسیاری دیگر بوده‌است. شیطان در نظر لاوی موجودی مثبت بوده در حالی که تعالیم خداجویانه کلیساها را مورد تمسخر قرار داده و به مسائل جهان مادی نیز اعتنایی ندارد.یک شیطان پرست لاویی، خود را خدای خود می‌داند، آیین مذهبی این گروه از شیطان پرستان بیشتر شبیه به فلسفه میجیک کراولی با دیدی جلو برنده به سمت شیطان پرستی است. یک شیطان پرست لاویی مدعی آن است که کسانی که خودشان را با شیطان پرستی هم ردیف می‌دانند باید به طرز فکر گروهی خواص وفادار نباشند و آنها را از لحاظ اخلاقی قبول نداشته باشند. و در ازای آن گرایش‌های انفرادی داشته باشند و من تبع باید به طور دائمی یک سر و گردن بالاتر از کسانی باشند که خود را از لحاظ اخلاقی، قوی می‌دانند و در بشر دوستی خود، بدون تامل عمل کنند[?]

[ویرایش] شیطان پرستی دینی

این نوع شیطان پرستی شبیه شیطان پرستی آنتون لاوی است اما با این تفاوت که در این نوع شیطان گونه‌ای جنبه خدایی و متافیزیکی دارد و این جنبه برداشته شده از ادیان ابراهیمی ، افسانه‌ها ، آیین‌های متفاوت و یا صرفا ساخته شده ذهن پیروان آن می‌باشد.[?]

[ویرایش] شرپرستان

این فرقه از شیطان پرستان، به دوران تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا مربوط می‌شوند. این نوع شیطان پرستان معمولاً متهم هستند که به اعمالی از قبیل «خوردن نوزادان»، «کشتن گوسفندان»، «قربانی کردن دختران باکره» و «نفرت از مسیحیان» هستند. این طرز فکر در کتاب «مالیوس مالیفیکاروم» دسته بندی شده‌است.]کتابی که در دوران تفتیش عقاید توسط کلیسا (????) تالیف شد و در واقع هرگز به طور رسمی مورد استفاده قرار نگرفت، کتاب حاوی مطالبی از جن گیری و جادوگری و مطالبی از این دست است. ترجمه لغوی نام کتاب پتک جادوگران است.

[ویرایش] فلسفه شیطانی

شیطان در ? جمله شیطانی منسب به لاوی خلاصه می‌شود:

  1. شیطان می‌گوید دست و دلبازی کردن بجای خساست.
  2. شیطان می‌گوید زندگی حیاتی بجای نقشه خیالی و موهومی روحانی.
  3. شیطان می‌گوید دانش معصوم بجای فریب دادن ریاکارانه خود.
  4. شیطان می‌گوید محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند بجای عشق ورزیدن به نمک نشناسان.
  5. شیطان می‌گوید انتقام و خونخواهی کردن بجای برگرداندن صورت. (اشاره به تعالیم مسیحیت که می‌گوید هرگاه برادری به تو سیلی زد، آن طرف صورتت را جلو بیاور تا ضربه‌ای به طرف دیگر بزند)
  6. شیطان می‌گوید مسئولیت پذیری در مقابل مسئولیت پذیران بجای نگران بودن خون آشام‌های غیر مادی
  7. شیطان می‌گوید انسان مانند دیگر حیوانات است، گاهی بهتر ولی اغلب بدتر از آنهایی است که روی چهار پا راه می‌روند، بدلیل آنکه انسان دارای خدای روحانی و پیشرفت‌های روشنفکرانه، او را پست‌ترین حیوانات ساخته‌است.
  8. شیطان تمام آن چیزهایی که گناه شناخته می‌شوند را ارائه می‌دهد، چون که تمام آنها به یک لذت و خوشنودی فیزیکی، روانی یا احساسی منجر می‌شوند.
  9. شیطان بهترین دوست کلیساست چرا که در میان تمام این سالها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساها است.[?] [?]

و در مقایسه با این جملات، لاوی ? گناه شیطانی را نیز نام برده‌است :
حماقت، ادعا و تظاهر، نفس گرایی (انتظار بازپس گرفتن از دیگران، آنچه به آنها داده‌اید)، خود را فریب دادن، پیروی از رسوم و عقاید دیگران، روشن بینی ناکافی، فراموش کردن ارتدکسی گذشته (به طور مثال، قبول کردن چیزی قدیمی در بسته بندی جدید، به عنوان نو)، غرور و افتخار بی حاصل (مانند غروری که هدف شخصی را از درون می‌پوساند) و کمبود محسنات. [?] [?]

لاوی ?? قانون شیطانی را نیز وضع کرد، که در حالی که نظام نامه‌ای اخلاقی نیست، ولی راهنمایی‌های کلی برای زندگی شیطان پرستی را ارائه کرده‌است :

  1. هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.
  2. هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوی دیگران میخواهند آن را بشنوند بازگو نکن.
  3. وقتی مهمان کسی هستی، به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز آنجا نرو.
  4. اگر مهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن.
  5. هرگز قبل از آنکه علامتی از طرف مقابلت ندیده‌ای به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده.
  6. هرگز چیزی را که متعلق به تو نیست برندار، مگر آنکه داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو میخواهد آن را بگیری.
  7. اگر از جادو به طور موفقیت آمیزی برای کسب خواسته هاید استفاده کرده‌ای قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از بدست آوردن خواسته‌هایت قدرت جادو را نفی کنی، تمام آنچه بدست آوردی را از دست خواهی داد.
  8. هرگز از چیزی که نمیخواهی در معرض آن باشی شکایت نکن.
  9. کودکان را آزار نده.
  10. حیوانات -غیر انسان- را آزار نده مگر آنکه مورد حمله قرار گرفته‌ای یا برای شکارشان.
  11. وقتی در سرزمینی آزاد قدم بر میداری، کسی را آزار نده، اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد، از او بخواه که ادامه ندهد. اگر ادامه داد، نابودش کن.[?]

منابع:

  1. احسان مقدس،کژ راهه- شیطان پرستی در دوران معاصر،چاپ اول،تهران،انتشارات نیلوبرگ،1388.
  2. کیوان معمر، نقدی بر انواع و گروه‌های شیطان پرستی(تحقیق دانشجویی)، پاییز ?? - دانشگاه علم و صنعت ایران


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سرباز جنگ نرم ( پنج شنبه 89/8/20 :: ساعت 5:35 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

انتظارات امام زمان(ع) از ما
آیا امام زمان (عج) در دوران غیبت یاران و همراهانی دارد?
روایت هالیوود از آخرالزمان اسطوره ای
شیطان پرستی

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 1891
» درباره من

مهدویت و شیطان پرستی

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
انجمن اسلامی دبیرستان علویان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب